حجت الاسلام والمسلمین ابراهیم بهاری| شهرآرانیوز، پنجمین روز ماه محرم است. من قبل از اینکه بخواهم اشارهای به صاحب امروز و اذکار این روز کنم، به فرازی از فرازهای زیارت عاشورا اشاره میکنم. ما هرگاه بخواهیم به ابیعبدا... (ع) سلام عرض کنیم، ابتدا میگوییم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِا... وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ: سلام بر توای اباعبدا... و بر آن روحها و شهدای بزرگواری که در فنای تو حل شدند»؛ یعنی این بزرگواران در آن جایگاهی که ما باید آن را تصور کنیم، قرار گرفتند. مراد از «حلت بفنائک» و گستره ترجمه آن را در یک عبارت ساده عرض میکنم. در زیارت، ظاهر دعا نشان میدهد آنهایی که حلت بفنائک شدند، اصحاب و یاران امام بودند؛ چه آنها که در رکاب ایشان جان خود را فدا کردند و چه آنهایی که در مسیر عاشورا، قبل از واقعه کربلا یا بعد از آن جان خود را نثار کردند که آنها را شهدای کربلا مینامیم. این زیارت با چنین الفاظی، به افراد خاصی اختصاص دارد که به نام شهدای کربلا شناخته میشوند.
ترجمه خاص حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ
شاید مراد از ارواح دراصل ارواح ملائکه، انبیا و اولیایی باشد که در واقعه حاضر بودند. از همه اینها گذشته به ترجمه این عبارت دقت کنید. تعبیر «حلت بفنائک» یعنی فرود آمدن و حلول روانهای پاک در درگاه عشق و ایثار. کلمه فنا یک ترجمه خاص دارد؛ منزل عربها بهگونهای بود که مقابل آن فضایی را ایجاد میکردند که اگر کسی باری برایش میآمد، بهعنوان بارانداز محوطهای در بیرون از منزل باشد و دیگر فردی به آنجا دستاندازی نمیکرد؛ چراکه میدانست آنجا همانند درون خانه آن فرد و حریم شخصی اوست، حتی گاهی بعضی افراد مرکبشان را در آن مکان قرار میدادند و کسی بدون اجازه آن را برنمیداشت و حتما از صاحبخانه اجازه میگرفتند. اینجا این عبارت جالب چنین بیان میشود که سلام بر آن ارواح مطهری که بارانداز شما را دیدند و بارشان را در بارانداز شما به زمین انداختند که این بارانداز، بارانداز عشق و ایثار بود و اینها در این عشق و ایثار سهیم شدند و جلوه پیدا کردند؛ والّا اگر تنها بودند، چنین جلوهای نداشتند.
مقام فنا در خیمهگاه
حر و زهیر بدون امامحسین (ع) در تاریخ نمیماندند، حتی فرزندان امیرالمؤمنین (ع) مثل عباسبنعلی (ع) و برادران بزرگوارش که در کربلا به شهادت رسیدند، اگر در فنای ابیعبدا... (ع) قرار نمیگرفتند، به این جایگاه و مقام نمیرسیدند و اینگونه در عالم دیده نمیشدند و روزبهروز پرتوافشانی آنها بیشتر و بیشتر نمیشد. وقتی آنها به چنین جایگاهی رسیدند، دارای ارزش شدند؛ همان گونه که تا بدن ابیعبدا... (ع) در زمین کربلا آرمید، کربلا تبدیل به قطعهای از بهشت شد و جایگاهی پیدا کرد که امامصادق (ع) دربارهاش میفرمایند: «پروردگار متعال به کعبه گفت آرام بگیر و به مردم فخرفروشی نکن، گمان نکن تو خیلی گرانقیمت هستی و من خانه خود را پشتسر تو قرار دادهام، من از تو عزیزتر هم دارم و آن کربلاست و اگر کربلا و مدفونان در کربلا نبودند، هرگز تو را نمیآفریدم». این روایت، روایت عجیبی است.
پاسخ خدا به موسی (ع) درباره عاشورا
ما روایتی داریم که در اصل حدیث قدسی است. زمانی که این روایت مطرح میشود، انسان به فکر فرومیرود. حضرت موسی (ع) به پروردگار عالم عرض کرد: «بارالها! من وضع و حال همه امتها را مطالعه کردم [و همه آنها را به قول امروزیها آنالیز کردم]، اما میبینم هیچ امتی را به اندازه پیامبر آخرالزمان برتری ندادی، چرا به پیامبر آخرالزمان و امت او اینقدر برتری بخشیدی؟». پروردگار عالم در مناجاتی، جواب حضرت موسی (ع) را اینگونه میدهد که «ای موسی! من اینها را به ۱۰دلیل فضیلت دادم». حضرت موسی (ع) عرض میکند: «خدایا! این خصلتها را به من نیز بگو تا به بنیاسرائیل بگویم آنها را بهکار ببندند»، پروردگار عالم میفرماید: «ای موسی! من به اینها ۱۰فضیلت دادم؛ نماز خواندن، زکات دادن، روزه گرفتن، حج رفتن، جهاد کردن، نماز جمعه خواندن، نماز جماعت خواندن، قرآن تلاوت کردن، اهل علم شدن و اینکه عاشورا را به آنها دادم». حضرت موسی (ع) از ۹فضیلت اول شناخت دارد، اما عاشورا را نمیشناسد، بنابراین از خداوند میپرسد: «عاشورا چیست؟» خدای متعال در جواب این سؤال حضرت موسی (ع) میگوید: «عاشورا همانا گریه کردن و حتی ادای گریهکنان را درآوردن بر نوه پیامبر (ص) و سوگواری و عزاداری بر مصیبت فرزند مصطفی (ص) است». موسی (ع) از خداوند میپرسد: «مگر نوه پیامبر چقدر عزیز است؟». خداوند متعال پاسخ میگوید: «ای موسی! هیچکدام از بندگان من در آن زمان نیست که بر فرزند مصطفی گریه کند یا حتی تظاهر به گریه کند، مگر آنکه بهشت برای او باشد و در بهشت پایدار باقی بماند».
درس عبدا... بنحسن (ع) برای ما
همه افرادی که در شب پنجم و روز پنجم میخواهند بر حسینبنعلی (ع) اعلان عزا کنند، روضه گودی قتلگاه را میخوانند؛ زیرا در روز پنجم سخن از عبدا... بنحسن فرزند امامحسن (ع) است زمانی که دست از دست عمه میکشد و خودش را به گودی قتلگاه و لحظات شهادت امامحسین (ع) میرساند. وی با این کار نشان میدهد ایثار و ازخودگذشتگی زمانی که در یک جامعه جا افتاد، تبدیل به فضیلت میشود و در همه ابعاد جامعه بروز و ظهور مییابد، تاجاییکه حتی یک بچه دهدوازدهساله هم چنان آمادگی مییابد که با تمام وجود از بستگان خود دفاع کند. خداوند برای این دفاع و ایثار چه برای شهدایی که حلت بفنائک میگویند و چه برای کودک دهدوازدهسالهای که از عموی خود دفاع میکند، میفرماید: «هیچ بندهای نیست که در راه محبت به نوه پیامبر (ص) از مال خود بگذرد، اطعام دهد و درهم و دیناری خرج کندمگر اینکه من در همین دنیا به او برکت میدهم و یک درهم او را هفتادبرابر به او برمیگردانم و در بهشت برای او اسباب زندگی فراهم میکنم و گناهان او را میآمرزم». سپس خداوند قسم میخورد که: «به عزت و جلال من سوگند هیچ زن و مردی نیست که در روز عاشورا یک قطره اشک از چشمانش برای حسین (ع) بچکد مگر آنکه اجر ۱۰۰شهید برای او نوشته شود». انسانی که بر حسین (ع) گریه میکند، فضیلتی باارزش و بزرگ در عوالم پیدا میکند و خداوند متعال درهای بهشت را به روی او باز میکند، دنیای او را بهشت میکند و آخرت او را هم میسازد.
عزیزانی که در ایام و لیالی به یاد ابیعبدا... (ع) میافتید، به چشمان خود التماس کنید ولو یک قطره اشک بر دیدگانتان جاری کند، اگر چنین اتفاقی برای شما بیفتد، خوشحال باشید که پروردگار عالم درهای رحمت خود را هم در دنیا و هم در آخرت باز میکند. انشاءا... همه کسانی که در عرصه گیتی هستند، این معرفت را روزبهروز در دل خود بیشتر کنند که از سفره پربرکت الهی متنعم شوند.